حملۀ روسیه به اوکراین و مخالفان پنج گانۀ ایرانی

تهران-ایرنا-  اخیراً نزاعی دیگر در شمال کشورمان رخ داده است و این‌بار ـ برخلاف نمونۀ پیشین ـ عده‌ای از هم‌وطنان بابت حملۀ روسیه به اوکراین، «گریه بسوز می‌کنند».


 به گزارش خبرنگار سیاسی ایرنا،میان دو کشور همسایۀ هم‌تبار، یکی توانمند و دیگری ضعیف، یکی پهناور و دیگری کوچک‌تر، و یکی ثروتمند و آن دیگری فقیر، جنگ در گرفته و کشور قوی‌تر با تمام توان به کشور ضعیف‌تر حمله برده است.


از قضا، آنکه نیرومندتر است، نه‌تنها در طول تاریخ منازعاتی با کشورمان داشته و بخش‌هایی از آن را جدا کرده است، بلکه هنوز نیز آشکار و پنهان، با کشورمان خصومت می‌ورزد. 
بله، درست حدس زده‌اید؛ این دو کشور همسایه، یکی عربستان سعودی و دیگری یمن است!


 اخیراً نزاعی دیگر در شمال کشورمان رخ داده است و این‌بار ـ برخلاف نمونۀ پیشین ـ عده‌ای از هم‌وطنان بابت حملۀ روسیه به اوکراین، «گریه بسوز می‌کنند». هیچ انسان خردمند و باوجدانی از جنگ و کشته شدن انسان‌های بیگناه استقبال نمی‌کند و خشنود نمی‌شود، اما اینان که شش سال یادی از جنگ ائتلاف عربی برضد یمن و اوضاع اسفناک مردم آن کشور نکردند، و امروز برای ملت مظلوم (!) اوکراین مویه می‌کنند و بر سر و سینه می‌کوبند، نالۀشان از سر صدق نیست.


بیشتر کسانی که در میان مناقشۀ غرب و روسیه، ناگهان به یاد خباثت‌های تاریخی همسایۀ شمالی‌مان افتاده‌اند، یا بدعهدی روس‌ها را در شعر کهن فارسی می‌جویند، عمدتاً در یکی از گروه‌های زیر جای می‌گیرند. ممکن است این سخن برای کسانی که خود را در یکی از گروه‌های پنج‌گانۀ زیر می‌بینند، تلخ و ناگوار باشد؛ اما به هر حال، ماهیت حقیقت همین است:


*یک ـ مهاجران بهشت:*


 اغلب اینها ایرانیان مهاجر در اروپا هستند که منافع ملت و کشور و نظام خودشان نه برای‌شان تعریف شده است، نه اهمیتی دارد. چنان‌که در قشون‌کشی سپاه و ارتش به مرزهای شمال غربی کشور که با هدف مقابله با زیاده‌خواهی‌های وقیحانۀ اردوغان و علی‌اف صورت گرفت، کلامی در مذمت جمهوری جعلی باکو به زبان نیاوردند و این گمان باطل را برای آل علی‌اف ایجاد کردند که افکار عمومی ایران اهمیتی به تباه شدن منافع کشورشان نمی‌دهند.


اکنون نیز تنها دغدغۀ مهاجران، خراب شدن بهشت نقلی و کوچک‌شان، با گسترش دامنۀ جنگ به کشورهای اروپایی و به‌ویژه گران شدن گاز و بنزین است. به‌هرحال، زمستان‌های اروپای شمالی، سخت و طولانی است و در میان گروه‌های مختلف، اعضای این گروه بیش از همه جای ترحم دارند.


*دو ـ جاماندگان در تاریخ:*


اغلب اینها با به یاد آوردن جنایت‌هایی که روسیۀ تزاری در ایران مرتکب شده و بخش‌هایی از خاک وطن‌مان را از ما جدا کرده، همواره در برابر روسیه موضع مخالف دارند، فارغ از اینکه هر دو کشور روسیه و ایران، در گذر تاریخ دستخوش تحولات عظیمی شده‌اند و امروزه تقدیر چنان رقم خورده که هر دو کشور، دشمن مشترک نیرومندی پیدا کرده‌اند که عزمی جزم در نابودن کردن یا به تسلیم کشاندن هر دو دارد.


استدلال جاماندگان در تاریخ برای حفظ خصومت با روسیه چنان مضحک است که براساس همان منطق، می‌توان به مردم هندوستان حق داد که از ایرانِ امروز به دلیل حملۀ نادر افشار نفرت داشته باشند و ساکنان گرجستان با به یادآوری جنایت‌های آغامحمدخان قاجار، سایۀ هر ایرانی را با تیر بزنند.


*سه ـ شیفتگان غرب:*


اوضاع اعضای این گروه از همه اسف‌بارتر است و چنان در برابر غرب تسلیم تمدنی شده‌اند که مسیر سود و زیان خود را به کل گم کرده‌اند. برای اینها مهم نیست که در شمال کشورمان چه می‌گذرد و چه رویدادی ممکن است منافع ملی ایران را تأمین کند. همین که در یک سوی مناقشه امریکا و کشورهای غربی قرار دارند، برای‌شان کفایت می‌کند که جبهۀ خود را تعیین کنند و تیرهایشان را به سمت دیگر «فوروارد» نمایند. این شیفتگان خودباخته که همه چیزشان عاریتی است، منتظر می‌نشینند تا جریان رسانه‌ای، کلوخی به دست‌شان برساند، بلکه بتوانند به نیابت از غربیان، بر سر و صورت سرزمین پدری خود بکوبند.


*چهار ـ وادادگان رسانه:*


 ذهن وادادگان چنان با فضاسازی رسانه‌ها آشفته شده که مصالح کشور خود را تشخیص نمی‌دهند. نه‌تنها الحاق اوکراین به پیمان ناتو با نیت گسترش سیطرۀ امریکا در شرق دنبال می‌شده است، بلکه یکی از اهداف تغییر مرزهای میان جمهوری باکو و ارمنستان و اتصال ترکیه به مُلک علی‌اف نیز این بوده که امکان حضور امریکا در آب‌های دریای مازندران فراهم شود.


روسیه با حمله به اوکراین، هر نیتی که داشته، دست‌کم مانع از تحقق اهداف خصمانۀ امریکا شده و حتی اعتراض رژیم اسرائیل را که همواره کوشیده میان دو ابرقدرت حد وسط را بگیرد، برانگیخته است. چگونه می‌توان این وادادگان را ملتفت کرد که اعتراض رژیم کودک‌کُش اسرائیل به روسیه، نه از سر خیرخواهی برای کودکان اوکراینی، بلکه به این دلیل است که امیدوار بوده گسترش ناتو امکانی برای فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی ایران فراهم آورد.


*پنج ـ مخالفت‌پیشگان:*


پیمان نانوشته‌ای وجود دارد میان جناح‌های مخالف دولت، براندازان خارجی، و زیباکلام (این نمونۀ نادر در هیچ طبقه‌ای قرار نمی‌گیرد)، مبنی بر اینکه «سیاست خارجی رسمی جمهوری اسلامی ایران هرچه بود، ما مخالفت می‌کنیم». مصادیق مخالفت‌های مخالفت‌پیشگان از شمار خارج است؛ اما روشن‌ترین نمونۀ آن این است: با مداخلۀ نظامی ایران در عراق و سوریه مخالف‌اند، چون سیاست رسمی نظام این بود که نیروی خارجی آدم‌خواری به نام داعش را باید در بیرون از مرزهای کشور در هم کوبید.


با عدم مداخلۀ نظامی ایران در هرات و کابل مخالف‌اند، چون سیاست رسمی نظام این بود که مسئلۀ طالبان موضوع داخلی افغانستان است و باید با مشارکت همۀ گروه‌های اهل افغانستان حل شود. امروزه نیز که سیاست رسمی جمهوری اسلامی عدم موضع‌گیری آشکار در مناقشۀ روسیه و اوکراین و دعوت طرف‌های درگیر به گفتگوست، مخالفت‌پیشگان فارغ از اینکه منافع نظام و مردم و کشور در چیست، ادعا می‌کنند که دولت ایران باید این حمله را محکوم کند (و لابد در یک سوی دعوا بایستد!).


 *الــــــــــــــــــــقصه*


 همۀ کسانی که این روزها با «ادای» صلح‌طلبی، جنگ شش روزۀ اخیر را محکوم می‌کنند، اما در شش سال گذشته حتی یکبار هم دربارۀ جنایت‌های ددمنشانۀ آل سعود در یمن زبان از زبان نگشودند، دست‌کم در یکی از گروه‌های پنج‌گانۀ بالا جای می‌گیرند و آه سوزناک‌شان برای اوکراین، نه صداقت دارد، نه اصالت.


 از سوی دیگر، مردم اوکراین چنان از جهان پیرامون‌شان فارغ و بی‌خبر بودند که در این سال‌های تلخ جنگ سبوعانۀ اقتصادی امریکا برضد ایران، یکبار به خود زحمت ندادند که گلایه‌ای ملایم روانۀ امریکا کنند یا در شهادت «مرد میدان» به دست ارتش تروریست امریکا، با مردم ایران همسوگ شوند؛ و باز چنان از مناسبات جهانی ناآگاه بودند که گمان می‌کردند غرب در برابر حملۀ روسیه، به یاری‌شان می‌آید. شگفت‌تر آنکه کارمندان اوکراینی سفارت امریکا در کی‌یف، طی نامه‌ای به وزارت خارجۀ امریکا، از آنها خواستند که زمینۀ خروج‌شان را از اوکراین مهیا کنند؛ تو گویی هرگز نشنیده‌اند که دولت واشنگتن با همکاران افغانستانی‌اش در سفارت کابل چه کرد!


بیش از دویست سال است که سرزمین‌مان تحت غارت و ستم و تحریم کشورهای غربی قرار دارد و در یک دهۀ گذشته فشار امریکا و متحدانش بر زندگی ایرانیان چنان افزایش یافته که نفس بسیاری از مردم شریف‌مان بریده است. جاماندگان در تاریخ که خباثت‌های روسیۀ تزاری را به پای دولت پوتین می‌نویسند، بد نیست نگاهی به جنایت‌های متوحشانۀ امریکا و انگلستان بیندازند، یادی از قحطی بزرگ و کشتار میلیون‌ها ایرانی به دست انگلستان ملعون بکنند، کودتای ۲۸ مرداد را به یاد بیاورند، از شهادت فرزندان‌شان توسط میراژها و موشک‌های اگزوسۀ فرانسوی در طی جنگ تحمیلی نام ببرند، حملۀ امریکا به ایرباس ایرانی و کشتار سیصد هم‌وطن بیگناه خود را تجسم کنند، ترور سردار شهید قاسم سلیمانی را که برخلاف همۀ معاهدات بین‌المللی خود غربی‌هاست، از نظر بگذرانند، یا دست‌کم سری به جانبازان مظلوم شیمیایی بزنند که یادگار سلاح‌های شیمیایی دولت فخیمۀ آلمان بر پوست و گوشت و خون‌شان نشسته و راه نفس‌شان را بسته است.


اکنون، فرصتی پیش آمده که حکومت روسیه، بد یا خوب، خبیث یا نفیس، این دولت‌های هم‌پیمان و منفعت‌طلب غربی را به خود مشغول کرده، خواب خوش‌شان را برآشفته، و از همه مهم‌تر، مانع از گسترش نفوذ نظامی امریکا به مرزهای خود و بخش‌هایی از حوزۀ تمدنی ایران اسلامی شده است. این جنگ که ما ـ ایرانیان ـ هیچ نقشی در شکل‌گیری آن نداشتیم، ممکن است فرصتی فراهم آورد تا قدری از فشار تحریم نفت و گازمان کاسته شود و مردم مظلوم سرزمین‌مان مجالی برای تنفس بیابند.


بسیار شرم‌آور است که عده‌ای از سر جهل یا خیانت، دولت جمهوری اسلامی ایران را به سوی محکوم کردن این حمله ـ که برای روسیه در حکم نزاع برای بقاست ـ سوق دهند تا علاوه‌بر دشمنی غربی‌ها، خصومت و لابد شگفتی متحد راهبردی‌مان را نیز برانگیزند؛ متحدی که دشمن نیرومند و جنایتکار مشترک‌مان را پس رانده است.



مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید